با سلام خدمت کاربران عزیز دکلمستان
ما بهترین اشعار و متن ها را برای دکلمه و دکلماتوری شما اینجا قرار می دهیم ...
نام شعر :به دنبالت ندیدی سایهی مردی پشیمان را ؟
شاعر : شیما شاهسواران احمدی
قالب : غزل
به دنبالت ندیدی سایهی مردی پشیمان را ؟
کسی که میشناسد لهجهی سنگین باران را ؟
پس از تو زردیام را سیلیِ هر دست، قرمز کرد
چه ارزان میفروشم سیبهای سرخ لبنان را !...
دلم دریاست بی تو کوسهها در من کمین کردند
کشانده بوی خون این وحشیانِ تیز دندان را
پس از تو عطر لاهیجانی صد قوری چینی
پس از تو چای مهمان کردهام هر حجله شیطان را
بیا و فر کن پیراهنت را باد با خـود برد
که رسوا کرد یوسف شهر کنعان را ! تو تهران را
دوسیبی پرتقالی طعم لیمو میدهی گاهی
بیا و چاق کن با طعـــم تنباکوییات جان را
پس از تو زردیام را سیلیِ هر دست، قرمز کرد
چه ارزان میفروشم سیبهای سرخ لبنان را !...
دلم دریاست بی تو کوسهها در من کمین کردند
کشانده بوی خون این وحشیانِ تیز دندان را
پس از تو عطر لاهیجانی صد قوری چینی
پس از تو چای مهمان کردهام هر حجله شیطان را
بیا و فر کن پیراهنت را باد با خـود برد
که رسوا کرد یوسف شهر کنعان را ! تو تهران را
دوسیبی پرتقالی طعم لیمو میدهی گاهی
بیا و چاق کن با طعـــم تنباکوییات جان را
پس از تو زردیام را سیلیِ هر دست، قرمز کرد
چه ارزان میفروشم سیبهای سرخ لبنان را !...
کسی که میشناسد لهجهی سنگین باران را ؟
پس از تو زردیام را سیلیِ هر دست، قرمز کرد
چه ارزان میفروشم سیبهای سرخ لبنان را !...
دلم دریاست بی تو کوسهها در من کمین کردند
کشانده بوی خون این وحشیانِ تیز دندان را
پس از تو عطر لاهیجانی صد قوری چینی
پس از تو چای مهمان کردهام هر حجله شیطان را
بیا و فر کن پیراهنت را باد با خـود برد
که رسوا کرد یوسف شهر کنعان را ! تو تهران را
دوسیبی پرتقالی طعم لیمو میدهی گاهی
بیا و چاق کن با طعـــم تنباکوییات جان را
به دنبالت ندیدی سایهی مردی پشیمان را ؟
کسی که میشناسد لهجهی سنگین باران را ؟
پس از تو زردیام را سیلیِ هر دست، قرمز کرد
چه ارزان میفروشم سیبهای سرخ لبنان را !...
دلم دریاست بی تو کوسهها در من کمین کردند
کشانده بوی خون این وحشیانِ تیز دندان را
پس از تو عطر لاهیجانی صد قوری چینی
پس از تو چای مهمان کردهام هر حجله شیطان را
بیا و فر کن پیراهنت را باد با خـود برد
که رسوا کرد یوسف شهر کنعان را ! تو تهران را
دوسیبی پرتقالی طعم لیمو میدهی گاهی
بیا و چاق کن با طعـــم تنباکوییات جان را
به دنبالت ندیدی سایهی مردی پشیمان را ؟
کسی که میشناسد لهجهی سنگین باران را ؟
پس از تو زردیام را سیلیِ هر دست، قرمز کرد
چه ارزان میفروشم سیبهای سرخ لبنان را !...
دلم دریاست بی تو کوسهها در من کمین کردند
کشانده بوی خون این وحشیانِ تیز دندان را
پس از تو عطر لاهیجانی صد قوری چینی
پس از تو چای مهمان کردهام هر حجله شیطان را
بیا و فر کن پیراهنت را باد با خـود برد
که رسوا کرد یوسف شهر کنعان را ! تو تهران را
دوسیبی پرتقالی طعم لیمو میدهی گاهی
بیا و چاق کن با طعـــم تنباکوییات جان را