دکلمستان

صدا کن مرا صدای تو خوب است

دکلمستان

صدا کن مرا صدای تو خوب است

کدام غبار از فریدون مشیری

نام شعر : کدام غبار 

نام شاعر : فریدون مشیری 

از دفتر شعر بهار را باور کن 

حوانه ها نوید زندگی است
زندگی شکفتن جوانه هاست
هر بهار
از نثار ابرهای مهربان
ساقهها پر از جوانه میشود
هر جوانه ای شکوفه
میکند
شاخه چلچراغ می شود
هر درخت پر شکوفه باغ
کودکی که تازه دیده باز میکند
یک جوانه است
گونه های خوشتر از شکوفه اش
چلچراغ تابناک خانه است
خنده اش بهار پر ترانه است
چون میان گاهواره ناز میکند
ای نسیم رهگذر به ما بگو
این جوانه های باغ زندگی
این شکوفه های عشق
از سموم وحشی کدام شوره زار
رفته رفته خار میشوند
این کبوتران برج دوستی
از غبار جادوی کدام کهکشان
گرگهای هار می شوند



خبر به دورترین نقطه‌ی جهان برسد

نام شعر :خبر به دورترین نقطه‌ی جهان برسد

نام شاعر : نجمه زارع 

قالب : غرل 

خبر به دورترین نقطه‌ی جهان برسد
                                                                                                                                                 نخواست او به منِ خسته بی‌گمان برسد

شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد؟

چه می‌کنی اگر او را که خواستی یک عمر
به راحتی کسی از راه ناگهان برسد ...

رها کنی، برود، از دلت جدا باشد
به آنکه دوست‌ترش داشته ... به آن برسد

رها کنی بروند و دو تا پرنده شوند
خبر به دورترین نقطه‌ی جهان برسد

گلایه‌ای نکنی بغض خویش را بخوری
که هق هق تو مبادا به گوششان برسد

خدا کند که ... نه! نفرین نمی‌کنم که مباد
به او که عاشق او بوده‌ام زیان برسد

خدا کند فقط این عشق از سرم برود
خدا کند که فقط زود آن زمان برسد

اشعار و متن برای دکلمه

 با سلام خدمت کاربران عزیز دکلمستان 


ما بهترین اشعار و متن ها را برای  دکلمه  و دکلماتوری شما  اینجا قرار می دهیم ... 


نام شعر :به دنبالت ندیدی سایه‌ی مردی پشیمان را ؟

شاعر : شیما شاهسواران احمدی

قالب : غزل 

                                                                                                         

                                                                                                             

به دنبالت ندیدی سایه‌ی مردی پشیمان را ؟

کسی که می‌شناسد لهجه‌ی سنگین باران را ؟

 

پس از تو زردی‌ام را سیلیِ هر دست، قرمز کرد

چه ارزان می‌فروشم سیب‌های سرخ لبنان را !...

 

دلم دریاست بی تو کوسه‌ها در من کمین کردند

کشانده بوی خون این وحشیانِ تیز دندان را

 

پس از تو عطر لاهیجانی صد قوری چینی

پس از تو چای مهمان کرده‌ام هر حجله شیطان را

 

بیا و فر کن پیراهنت را باد با خـود برد

که رسوا کرد یوسف شهر کنعان را ! تو تهران را

 

دوسیبی پرتقالی طعم لیمو می‌‌دهی گاهی

بیا و چاق کن با طعـــم تنباکویی‌ات جان را


پس از تو زردی‌ام را سیلیِ هر دست، قرمز کرد

چه ارزان می‌فروشم سیب‌های سرخ لبنان را !...


دلم دریاست بی تو کوسه‌ها در من کمین کردند

کشانده بوی خون این وحشیانِ تیز دندان را


پس از تو عطر لاهیجانی صد قوری چینی

پس از تو چای مهمان کرده‌ام هر حجله شیطان را


بیا و فر کن پیراهنت را باد با خـود برد

که رسوا کرد یوسف شهر کنعان را ! تو تهران را


دوسیبی پرتقالی طعم لیمو می‌‌دهی گاهی

بیا و چاق کن با طعـــم تنباکویی‌ات جان را

پس از تو زردی‌ام را سیلیِ هر دست، قرمز کرد

چه ارزان می‌فروشم سیب‌های سرخ لبنان را !...



برگرفته شده از shererooz.blog.ir

کسی که می‌شناسد لهجه‌ی سنگین باران را ؟


پس از تو زردی‌ام را سیلیِ هر دست، قرمز کرد

چه ارزان می‌فروشم سیب‌های سرخ لبنان را !...


دلم دریاست بی تو کوسه‌ها در من کمین کردند

کشانده بوی خون این وحشیانِ تیز دندان را


پس از تو عطر لاهیجانی صد قوری چینی

پس از تو چای مهمان کرده‌ام هر حجله شیطان را


بیا و فر کن پیراهنت را باد با خـود برد

که رسوا کرد یوسف شهر کنعان را ! تو تهران را


دوسیبی پرتقالی طعم لیمو می‌‌دهی گاهی

بیا و چاق کن با طعـــم تنباکویی‌ات جان را




برگرفته شده از shererooz.blog.ir


به دنبالت ندیدی سایه‌ی مردی پشیمان را ؟

کسی که می‌شناسد لهجه‌ی سنگین باران را ؟


پس از تو زردی‌ام را سیلیِ هر دست، قرمز کرد

چه ارزان می‌فروشم سیب‌های سرخ لبنان را !...


دلم دریاست بی تو کوسه‌ها در من کمین کردند

کشانده بوی خون این وحشیانِ تیز دندان را


پس از تو عطر لاهیجانی صد قوری چینی

پس از تو چای مهمان کرده‌ام هر حجله شیطان را


بیا و فر کن پیراهنت را باد با خـود برد

که رسوا کرد یوسف شهر کنعان را ! تو تهران را


دوسیبی پرتقالی طعم لیمو می‌‌دهی گاهی

بیا و چاق کن با طعـــم تنباکویی‌ات جان را




برگرفته شده از shererooz.blog.ir

به دنبالت ندیدی سایه‌ی مردی پشیمان را ؟

کسی که می‌شناسد لهجه‌ی سنگین باران را ؟


پس از تو زردی‌ام را سیلیِ هر دست، قرمز کرد

چه ارزان می‌فروشم سیب‌های سرخ لبنان را !...


دلم دریاست بی تو کوسه‌ها در من کمین کردند

کشانده بوی خون این وحشیانِ تیز دندان را


پس از تو عطر لاهیجانی صد قوری چینی

پس از تو چای مهمان کرده‌ام هر حجله شیطان را


بیا و فر کن پیراهنت را باد با خـود برد

که رسوا کرد یوسف شهر کنعان را ! تو تهران را


دوسیبی پرتقالی طعم لیمو می‌‌دهی گاهی

بیا و چاق کن با طعـــم تنباکویی‌ات جان را




برگرفته شده از shererooz.blog.ir

برگرفته شده از shererooz.blog.ir

برگرفته شده از shererooz.blog.ir